کاش میشد که از ابتدا نبودم.نمیبودم.این از زندگی همهی خوشبختان تاریخ سرنوشت بهتری است.ای کاش جایی دیگر با نامیدیگر و منی دیگر بودم یا باشم.و اگر همین خواهد بود کاش زود تمام شود،همین الان.دقیقا همین الان.
همرزم لبنانی چمران چگونه در جنگ تحمیلی شهید شددراز کشیدهام و دارم پدر را نگاه میکنم که غذا میخورد.میان ملچ ملوچ هر از گاه میگوید تویی؟میگویم بله پدر،منم مُ.میگوید خوبه،همیشه اینجا بمون.نگاهش میکنم کاملا مغلوب مرگ شده و دیگر نمیتواند اینجا بماند.
روش صحیح مطالعه شیمی کنکور تجربی 1400کاش زیاد فقیر نبودیم.
روش صحیح مطالعه شیمی کنکور تجربی 1400چشمهایم را وا کردم و گفتم:خب،میشه خودتو خلاص کنی.
چهقدر زندگی به شما میآید نعش هفت هزار سالهی بیچهرهآنزمان که سیاهی اواخر غروب رنگ سرخ چشمهای ۱۴ را محو میکرد، مشغول تماشای رد پایی بود که جلوتر از او حرکت میکرد.میتوانست سنگینی غیبت حضور کسی را حس کند.و چرا سنگینی چیزی نه و سنگینی کسی؟
میتوانست مدتها در افکارش غرق شود اگر صدای شیپور اجازه میداد.صدایی جیغ مانند که نه شبیه صدای مردها بود و نه زنان.موقع بازگشت بود.یا آنطور که ۱۴ معتقد بود موقع فرو رفتن.
ساکنان "آنجا" مثل رودی سیاه به طرف مرداب خودشان حرکت میکردند.ساکت،آرام و چسبیده به هم.جریان سیالی از گوشتهای لهیده.
تعداد صفحات : 0